نامه ای به یک معمار جوان...
من می دانم تو هنوز مطمئن نیستی که معماری کلا چیست؟
برآشفته نشو!
من هم مثل تو ام...
البته تو ممکن است فکر کنی که تمام پاسخ ها را داری.
برای شروع به خاطر داشته باش که کنفسیوس در گفتاری نغض می گوید:
به دنبال پیشه ای بگرد که دوستش داری، به این ترتیب مجبور نیستی برای حتی یک روز در زندگی ات کار سخت انجام دهی. توجه داشته باش او تنها می گوید پیشه، و نه تخصص علاوه بر آن بدان که معمار بودن بسیار فراتر از داشتن یک تخصص است، بلکه به راستی مشغله ایست که می باید جان و تنت را برای باقی عمر درگیر خود کند، زیرا معماری در یک کلام خود زندگیست.
خواهی دید که معماری می تواند هم هیجان انگیز و هم رضایت بخش باشد.
اما بدان، اگر اینجا به دنبال ثروت هستی بهترین کاری که می توانی بکنی این است که قبل از آنکه خیلی دیر شود
بروی ...
بدان در معماری باید بدانی که کی دست از کار بکشی، درست مثل یک آرایشگر، وگرنه ...
بدان که معماری یک بازی زیباست. برای این بازی هم به مقررات نیاز داری و هم به بازیکن. تو اگر بخواهی نظریه پرداز شوی، باید مقررات را مطالعه کنی، اما اگر می خواهی طراح شوی، باید به تمرین بازی نیز بپردازی.
بدان که باید با خود تمرین کنی که ذهنی آزاد داشته باشی تا بتوانی افکارت را منتقل کنی و دستی توانا داشته باشی تا بتوانی ارائه بدهی.
به خاطر داشته باش که جهانی فکر کنی تا مسئله را با تمامیت آن در دست بگیری اما بومی عمل کنی تا بتوانی چیزی ارائه دهی که مناسب محیط اطرافش و مردمی است که براش اهمیت قائلند.
در هر پروژه جدید از سرانجام آن مطمئن نخواهی بود تا زمانی که کار تمام شود و چه بسا حتی آن وقت هم مطمئن نباشی.
بدان که معماری، گرفتن میراث از گذشتگان و انتقال دادن زندگی و محیط بهتر به بعدی هاست. بهتر از آنچه که خود با آن آغاز کردیم...
- ۹۴/۰۴/۰۵